در رویدادی یکی از گالریهای اصفهان میزبان یکی از نقاشان برجستهی ایران بود.
اواسط صحبت آن شخص بود که حودم را به گالری رساندم.
کمی بعد مدیر گالری برای تشکر و ذکر چند نکتهای میکروفون را به دست گرفت و با صدایی لرزان شروع به صحبت کرد.
شنیدم که شخصی که کنار من نشسته بود با خودش آرام زمزمه کرد که چقدر زشت است که صدای مدیر گالری موقع صحبت جلوی این جمعیت بلرزد.
اما برای من این لرزش صدا الهامبخش بود. در ظاهر شاید ضعف به نظر میرسید ولی من آن را نشانهی پیروزی بر قدرتی میدانم که پرسفیلد نام مقاومت را بر آن گذاشته است.
مقاومت هیچ وقت نمی خوابد
هنری فوندا حتی در هفتاد و پنج سالگی پیش از هر اجرای صحنه بالا می آورد. به عبارت دیگر ترس از بین نمی رود. جنگجو و هنرمند به ناچار با این قانون پیش می روند که هر روز باید به روشی جدید به کارزار رفت.
استیون پرسفیلد
لرزش صدای یک سخنران یا یک مدیر گالری، اضطراب پیش از اجرای یک بازیگر، معذب بودن مهمان یک برنامهی تلوزیونی و مثالهای دیگری که همهی آنها را از کسانی دیدهایم که گمان نمیکردیم آنها هم این ترسها را داشتهباشند.
دیدن چنین نقصهایی به ما یادآوری میکند که حتی با وجود داشتن شغل و جایگاهی مهم هم ترس دست از سر ما برنمیدارد، پس مقاومت چیزی نیست که بشود آن را دست کم گرفت وگرنه تو میشوی آن مدیر گالریای که از ترس لرزش صدایش اصلا روی صحنه نمیآید.
نیاز است بدانیم که مبارزه با مقاومت پروژهایست که تا آخر عمر با آن دست به گریبانیم و راهحل سریع و آسانی برای خلاصی از شر آن وجود ندارد، فقط باید هر لحظه ار آن آگاه باشیم و فریب موانعی که برای ما میتراشد را نخوریم.
یک دیدگاه
نکته فوق العاده ای بود👌پذیرش ترس از هر کار دیگه ای بهتره