بخشی از کتاب نبرد هنرمند را باهم بخوانیم:
حالا یک تازه کار را در نظر بگیرید؛ نقاش جویای نام یا نمایشنامه نویس مقلد چگونه حرفه اش را دنبال می کند؟
اول اینکه هر روز سر کارش حاضر نمی شود، دوم اینکه هر چه در چنته دارد بروز نمی دهد، سوم اینکه تمام روز سر کارش نمی ماند، مدت طولانی به کارش متعهد نیست، مشکلات زندگی برایش توهم و ساختگی است، در ازای کارش پول نمی گیرد و بیش از حد با هنرش تعریف می شود، به ناکامی و شکست با شوخ طبعی نگاه نمی کند. هیچ وقت از او نمی شنوید که «این سه گانه لعنتی داره منو میکشه!» چون اصلا نوشتن سه گانه را شروع نکرده است.
من میل دارم از آن بخشی که راجع به پول صحبت شدهاست شروع کنم. تا چه زمان باید صبر کرد تا کار ما شایسنه و درخور توجه شود و کسی حاضر به پرداخت بهایی برای آن شود؟ به نظر من صبر لازم نیست. زمینهساز کسب درآمد از حرفهای هنری که درحال انجام آن هستیم فقط و فقط تهعد به کار است. اگر به آن متعهدیم به این موضوع آگاهیم که هیچ زمان ایدهآلی برای شروع به کسب درآمد از آن حرفه وجود ندارد و همین لحظه و همین تولیدات هستند که با تبدیل شدن به پول ایندهی شغلی ما را در زمینهی موردعلاقهمان تضمین و تعریف میکنند. مهم تجربهی کاری و ناپختگی کار نیست، از قول مایکل گربر اگر بشنویم محصول نهایی کسب و کار آن کالایی نیست که ارائه میدهیم یلکه خود کسب و کار محصول است.
شیوهی نگاه شما به کاری که انجام میدهید و ایمان به آن کار است که ظاهر کسب و کار را به مشتری میشناساند. کالا و خدماتی که ارائه میدهید به مرور رشد پیدا میکند.
یک دیدگاه
کتاب نبرد هنرمند عالی هست. پنج بار خوندمش و لذت بردم